کانون زنان بازرگان فارس ابتدا تحت عنوان شورای بانوان شروع به فعالیت کرد. شورای بانوان بازرگان به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع، قانونی و بهبود وضع اقتصادی زنان فعال در عرصه اقتصاد که خود متضمن منافع جامعه نیز می باشد راه اندازی شد و تلاش خود را جهت ارتقای جایگاه زنان استان در عرصه های مختلف اقتصادی آغاز نمود.
گزارش کامل در مطالب بیشتر ...
![]() |
نام کتاب: اشتغال زنان (مجموعه مقالات و گفتگوها(
به کوشش ليلا سادات زعفرانچي ناشر: مرکز امور زنان و خانواده |
فهرست مطالب:
یکي از عرصههاي تحول زندگي اجتماعي در عصر جديد، تغييرات و تحولات در زندگي زنان است. اين تغييرات و تحولات، دامنة وسيعي از تغيير باورها و انگارههاي اجتماعي دربارة زنان تا تغيير نقشهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي را در برميگيرد.
اما اشتغال زنان، در ميان اين تحولات اهميت و نقش ويژهاي دارد. يکي از وجوه اهميت موضوع اشتغال زنان، تأثيرات عيني و مشهود آن در عرصة اجتماعي از يک سوي و عرصههاي فردي از سوي ديگر است. اين ويژگي مهم موجب شده است اشتغال زنان به مقولهاي تبديل گردد که ابعاد اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و حتي سياسي دارد. بديهي است مواجهة اثرگذار و حکيمانه با چنين موضوعي مستلزم نگاهي جامعالاطراف و چندوجهي به آن است.
نظريهپردازان، پديدة اشتغال زنان را از ضرورتهاي جامعة مدرن دانستهاند. بديهي است اين سخن به معناي آن است که تحولات و تغييرات در برخي (يا اکثر) مفاهيم و ساختارهاي اجتماعي، الگوها و نقش اجتماعي زنان را دستخوش تغيير کرده است. به بيان ديگر، اشتغال زنان افزون بر اينکه پديدهاي چندوجهي است، از ساختارهاي روبنايي اجتماعي نيز به شمار ميآيد، در نتيجه، پژوهش، مديريت و برنامهريزي براي اشتغال زنان بدون توجه به سلسله علل و عوامل اثرگذار بر آن امکانپذير نيست.
در عين حال، اشتغال زنان، مانند هر پديدة اجتماعي ديگر، پيامدها و تأثيرات اجتماعي خاص خود را دارد. يکي از مهمترين مؤلفههاي مديريت، توجه به تأثيرات پديدههاي اجتماعي است.
مروري هرچند اجمالي بر پژوهشهاي صورت گرفته در موضوع اشتغال زنان گوياي اين نکته است که در غالب اين پژوهشها به سه ويژگي فوق يا برخي از آنها توجه نشده است. در برخي پژوهشها با تأکيد بر نقش اشتغال زنان در توسعة اقتصادي و افزايش درآمدهاي ناخالص ملي، عملاً بر وجه اقتصادي اشتغال زنان تمرکز، و از ساحتها و وجوه ديگر آن غفلت شده است. گو اينکه بيشتر پژوهشهاي ناظر به مسئلة اشتغال زنان توسط دپارتمانهاي اقتصاد صورت ميگيرد.
کتاب «اشتغال زنان»، به کوشش ليلاسادات زعفرانچي، با هدف تأکيد بر دغدغههاي مزبور تهيه شده است. هدف اصلي در اين مجموعه آن بوده است که متخصصان در حوزههاي اقتصاد، جامعهشناسي، مطالعات ديني و... ابعاد گوناگون اين پديدة اجتماعي را به بحث گذاشته و ادبيات موجود را در اين موضوع تا آنجا که ممکن است پيش ببرند. اين کتاب که مجموعهاي از مقالات گوناگون در زمينه اشتغال زنان است، به سفارش مرکز امور زنان و خانواده رياست جمهوري و توسط دفتر مطالعات و تحقيقات زنان تهيه شده است. آنچه در پيش رو داريد خلاصهاي از مقالات اين مجموعه است.
مقاله اول:
در مقاله اول حجتالاسلام زيبايينژاد؛ عوامل، پيامدها و رويکردهاي اشتغال زنان را از نگاه مديريت اجتماعي مورد مداقه قرار داده است. وي در بخش اول به بررسي علل و عوامل رويکرد زنان به اشتغال پرداخته و تأثير برخي عوامل، که ناديده يا کماثر گرفته ميشوند، را تحليل نموده است و همچنين در نرخ تأثير برخي عوامل که بسيار مؤثر فرض ميشوند، تشکيک و ترديد ايجاد کند. تحول در ساختارهاي فرهنگي- اجتماعي، تحول در ساختار اقتصادي، احساس مسئوليت اجتماعي، ترس از آينده، ويژگيهاي بازار کار و افزايش اوقات فراغت از جمله عواملي است که در اين بخش بررسي ميشود.
نويسنده در بخش دوم مقاله پيامدهاي اشتغال زنان را براي خود آنها، خانواده و جامعه برميشمارد. تحولات هويتي، احساس رضايتمندي، افزايش سن ازدواج، فشار مضاعف، تحول در ساختار خانواده و الگوي تفکيک نقشها، تاثير بر فرزندخواهي، تأثير بر روابط مادر و فرزند، تاثير بر اقتصاد خانواده، تأثير بر روابط خانوادگي، تحول در سياستها و قوانين، کاهش جمعيت، افزايش آسيبهاي اجتماعي، افزايش مزاحمتهاي جنسي در محل کار، توسعه مشاغل جايگزين خانواده، افزايش قدرت رقابت سرمايهداران در عرصه جهاني و تغيير الگوي مشارکت اجتماعي زنان، شانزده پيامدي است که نويسنده در اين بخش با استفاده از منابع گسترده و با رويکرد ديني مورد کنکاش قرار ميدهد.
همچنين سرفصلهايي که در بخش رويکرد ديني به اشتغال زنان مورد توجه قرار ميگيرد عبارتند از: مذمت بيکاري و تنپروري، تفکيک جنسيتي فعاليتها، تجويز فعاليتهاي اجتماعي زنان، کم کردن زمينههاي اختلاط و تبرج، وجود کانون اقتدار در حوزه سرپرستي خانواده، مسئوليت اقتصادي مردان، حمايت از نقشها، توجه به مسئوليتهاي اجتماعي زنان و تقويت حمايتهاي خويشاوندي.
در قسمت آخر، نويسنده سياستهايي را پيشنهاد ميکند که مستقيم يا غيرمستقيم زنان را به ايفاي نقشهاي اجتماعي و اقتصادي متناسب با ويژگيها و مسئوليتهاي زنانه فراخواند واز يک سو کاهش فشارهاي جسمي و رواني و از سوي ديگر افزايش حس همبستگي خانوادگي و اجتماعي را در پي داشته باشد.
وي معتقد است که اشتغال زنان ميتواند مصلحتهاي مهمي چون تأمين نيازهاي ضروري خانواده و اجتماع را در پيداشته باشد، چنانکه ميتواند مخاطراتي را در پيآورد که نبايد به سادگي از کنار آنها گذشت. از سوي ديگر، فرصت زماني بيشتر، تحصيلات و امکانات ويژهاي که براي نقشآفريني زن امروز وجود دارد وي را به سمت ايفاي نقشهاي اجتماعي، از جمله در شکل احراز فرصتهاي شغلي ميکشاند. نظام مديريت اجتماعي ميتواند اين ظرفيت را به منظور افزايش حس همگرايي عمومي، گسترش ارزشهاي اخلاقي و استحکام و پويايي خانه و اجتماع به کار گيرد يا با بهکارگيري مفاهيم، ارزشها و شاخصهاي جهان مدرن در توسعة اشتغال زنان، به تقويت نظام سرمايهداري و به محاق بردن خانواده کمک کند. انتخاب سبک زندگي مدرن، که گاه با ويژگيهاي بومي از جمله نظام مقايسه (چشمهمچشمي) در هم ميآميزد، مخاطراتي را براي خانواده و جامعه در پيداشته است که سياستگذاري و برنامهريزي براي رهايي از آن، يک مسئوليت اجتماعي بهشمار ميآيد.
مقاله دوم :
در بررسي عوامل مؤثر بر افزايش اشتغال زنان ميتوان از تأثير عواملي چون استفادة گسترده از رسانهها، رشد روزافزون سطح تحصيلات و سواد، فشارهاي اقتصادي، علاقه به داشتن نقش شغلي و تمايل به برقراري روابط اجتماعي نام برد. اگرچه استفاده از رسانه و تأثير آن بر اشتغال زنان، تنها يکي از علتهاي افزايش روند اشتغال آنان است، بايد توجه داشت که در حال حاضر رسانهها بهعنوان مهمترين عامل شتابزا شناخته ميشوند و تأثير آنها بر رفتارهاي سياسي و اجتماعي افراد انکارناپذير است. با اين مقدمه حوريهالسادات برهاني در مقاله «بررسي نقش رسانهها در روند اشتغال زنان»به بررسي پيوند ميان رسانهها و مسئله اشتغال زنان ميپردازد.
نويسنده ابتدا براي اثبات اين فرضيه که «اساساً رسانهها تأثيرگذارند»نظريات تأثير رسانهها – مرحله قدرت مطلق رسانهها، مرحله آثار محدود رسانهها و مرحله رسانههاي قدرتمند- را بررسي ميکند و پس از بيان مباني نظري – نظريه برجستهسازي، نظريه کاشت، نظريه ناهماهنگي شناختي- به سنجش پرسش اصلي تحقيق ميپردازد: آيا رسانهها با برجستهسازي نقش شغلي زنان بر روند اشتغال آنان تأثيرگذارند؟
وي براي اين سنجش خبرگزاري ايونا[1] را انتخاب ميکند. علت انتخاب اين خبرگزاري از ميان ساير رسانهها اختصاص يافتن آن به اخبار زنان و تازگي نسبي حضورش در اين عرصه است. برهاني با روش تحليل محتواي کمي اخبار اين خبرگزاري به اين نتيجه ميرسد که رسانهها در روند مشارکت اقتصادي زنان و رشد روزافزون آن يکي از عوامل شتابزا به شمار ميآيند و نبايد از تأثيرات آنها غافل ماند.
از آنجا که رسانهها معتبرترين منبع دريافت اطلاعات افراد بهشمار ميآيند، با برجسته کردن زناني که در بازار کار شاغل هستند، جهان واقع زنان را بهگونهاي ترسيم ميکنند که در آن اکثر زنان شاغلاند. با کاشت چنين تصوري، مسئلة اشتغال، به يکي از دغدغههاي اصلي زنان تبديل ميشود و در جامعه رسوخ مييابد. از سوي ديگر، زناني که شاغل نيستند، احساس ميکنند با جامعه ناهمرنگاند و دچار فشار ناشي از ناهماهنگي شناختي خواهند شد و براي رفع آن اقدام خواهند کرد. از آنجا که کمفشارترين تغيير، تغيير در پيشفرضهاي ذهني مخاطب است و ضريب اقناعشوندگي زنان بسيار بالاست، آنان در پيِ داشتنِ نقش شغلي برميآيند و اينگونه رسانهها نقش شتابزايي ايفا خواهند کرد.
مقاله سوم:
«بررسي وضعيت اشتغال زنان در نظام بينالملل» عنوان سومين مقاله اين کتاب است که به کوشش مريم فرهمند به رشته تحرير درآمده است. نويسنده در اين مقاله ابتدا تاريخچه ورود زنان به بازار کار و رويکرد مکاتب فمينيستي به اشتغال زنان را بيان ميکند و سپس با بررسي سازمان بينالمللي کار، سازمان تجارت جهاني، بانک جهاني و ائتلاف اتحاديه کارگري زنان، به کاوش اشتغال زنان در دنياي امروز ميپردازد و چالشها و چشماندازهاي آن را تبيين ميکند.
وي معتقد است روند شکلگيري سازمانهاي بينالمللي زنان و به تبع آن تصويب اسنادي در اين زمينه نشان ميدهد که جنجالهاي مکاتب فمينيستي تأثيرات شگرفي بر محتوا و ساختار اين مقاولهنامهها داشتهاند؛ جنجالهايي برخاسته از ديدگاهي که همواره زنان را زير ستم نظامهاي مردسالارانه ميداند و نميتواند در بازشناسي هويت زنانه و تعاملات خانوادگي توفيق چنداني داشته باشد. در جايجاي اسناد بينالمللي، براي مثال کنوانسيون رفع هرگونه تبعيض عليه زنان که سندي برخاسته از تعاملات جهاني در زمينة اقتصاد و مباحث اجتماعي زنان است، واژههايي چون «برابري و يکسانسازي جنسيتي»، «تساوي حقوق زن و مرد»، «رفع تبعيض از زنان و مشارکت آنان در جامعه همانند مردان» به چشم ميخورد، و به نظر ميرسد هدف اين اسناد ايجاد مشابهت ميان جايگاه زنان و مردان در جامعه است. اين امر بدون درنظر گرفتن حالات، گرايشهاي ذهني و جسمي زنان تبيينشده و حتي اين نگرش خود ميتواند خاستگاه تبعيض باشد؛ زيرا پيدرپي مرد را در جايگاه برتر و موجودي متکامل ديده، زنان را به همسانسازي با مردان تشويق ميکند. حال آنکه زن و مرد، هر يک مسئوليتها، ظرفيتها و جايگاههايي متفاوت دارد؛ اگرچه اين تفاوتها نبايد منشأ تبعيض يا ملاک برتري يا فرودستي يکي از دو جنس باشند.
مقاله چهارم:
آمنه بختياري در مقاله چهارم «تأثير اشتغال زنان بر خانواده با تأکيد بر فرزندان» را بررسي ميکند. وي با استفاده از نظريات روانشناسي رابطه مادر- کودک را بررسي کرده و سپس تأثير يا عدم تأثير اشتغال مادر در تکوين وابستگي اوليه کودک به وي و رشد و پرورش کودکان، کاهش هوش کودک، ميزان پيشرفت تحصيلي و ناهنجاريهاي رواني- رفتاري فرزندان مادران شاغل را مورد مطالعه قرار داده است.
بررسيهاي نويسنده در مورد رابطه کودک- مادر و وابستگي اوليه کودک به وي بيانگر رشد اجتماعي و عاطفي و ايجاد وابستگي اوليه در کودک است که در اينباره نقش مادر بسيار پراهميت جلوه ميکند. در نتيجه حضور هرچه بيشتر مادر در کنار فرزندان، بهويژه در سالهاي آغازين، نياز جسمي، عاطفي، رواني و شناختي فرزندان را براي رشد بهنجار شخصيت و عواطفشان فراهم ميسازد و نبود مادر به سبب اشتغال، ميتواند زمينههاي اختلالات گسترده را در آنان فراهم سازد.
در مورد رابطه اشتغال مادر با هوش فرزندان ميتوان گفت که ابراز عشق مادر به کودک موجب باهوشتر شدن او ميشود. کودکاني که از مهر مادر محروم بودهاند در مقايسه با کودکاني که زندگي طبيعي داشتهاند در نهايت دچار کمهوشي ميشوند. البته حضور مادر و کيفيت رابطه آنها بايد لذتبخش و بدون تنش و فشاررواني باشد.
در صورت نبود والدين در منزل و نظارت نداشتن آنها، کودکان وقت بيشتري را صرف تماشاي تلويزيون ميکنند که احتمال بروز مشکلات ناظر بر تمرکز و اختلالات يادگيري در آنها افزايش مييابد و اين امر تأثيراتي را بر پيشرفت تحصيلي کودکان خواهد داشت.
مقاله پنجم:
مقاله پنجم با هدف افزايش مشارکت زنان و ارائه راهکاري مؤثر در استفاده از نيروي کار آنان، «اشتغال پارهوقت و مشارکتي» را مورد بررسي قرار ميدهد. در اين مقاله که با همکاري دکتر عليرضا اميني و زهره حجازي آزاد به رشته طبع درآمده، عنوان شده است که توسعه مشاغل پارهوقت و مشارکتي فوايد پرشماري را در پيخواهد داشت. نخستين فايدة توسعة اينگونه مشاغل آن است که فرصتهاي شغلي به شکل عادلانهاي بين جويندگان کار تقسيم ميشود و به کاهش بيکاري زنان در کوتاهمدت کمک بسيار ميکند. بررسيها دربارة بازار کار زنان در ايران نشان ميدهند نرخ بيکاري زنان بسيار فراتر از نرخ بيکاري مردان است و بهرغم پايين بودن نرخ مشارکت زنان، بهدليل تفکيک بيش از حد بازار کار بين زنان و مردان، نرخ بيکاري زنان بهويژه در مناطق شهري و بهطور اخص در برخي استانهاي کشور بسيار بالاست. اين وضعيت بهويژه دربارة زنان جوان شهري شکل حادتري دارد و حتي در برخي استانها نرخ بيکاري زنان جوان به آستانة بحران رسيده است. با توجه به اينکه بخش قابل توجهي از بيکاران زن، تحصيلات دانشگاهي دارند و خانوادهها و دولت براي آنان سرمايهگذاري زيادي کردهاند استفادة بهينه از آنها ضروري است. افزون بر آن، با توجه به افزايش ميانگين سن ازدواج، بيکاري طولانيمدت براي جوانان ميتواند پيامدهاي منفي اجتماعي داشته باشد که جبران آنها حتي با هزينههاي بسيار در آينده، امکانپذير نخواهد بود. از ديدگاه عدالت اقتصادي و اجتماعي نيز توزيع فرصتهاي شغلي عادلانه نيست؛ زيرا هيچ دليلي وجود ندارد که در وضعيت فعلي، زنان جوان حتي با داشتن تحصيلات بالاتر در قياس با زناني که در سالهاي گذشته بهطور تماموقت شاغل شدهاند، شانس استخدام نداشته باشند. براي رسيدن به عدالت اقتصادي و اجتماعي ميتوان سياست گسترش مشاغل پارهوقت (بهويژه نيمهوقت) را براي زنان اجرا کرد تا تمام زنان فرصتهاي برابر شاغل شدن داشته باشند. فايدة ديگر اين است که زنان ميتوانند بين فعاليتهاي غيربازاري (مانند نگهداري از کودک و تحصيل) و کار در بازار، توازن و تعادل برقرار سازند و به تحکيم بنيان خانواده کمک کنند.
نويسنده در اين مقاله ابتدا با بررسي مباني و پيشينه پژوهش در موضوع به عوامل مؤثر در گسترش مشاغل پارهوقت و مشارکتي اشاره و وضعيت حقوقي و قوانين ايران را در اينباره بررسي ميکند و در پايان توصيههايي را براي سازمان مديريت و برنامهريزي کشور، وزارت کار و ساير دستگاههاي اجرايي دارد تا از اين طريق زمينه براي اين نوع اشتغال بانوان فراهم شود.
مقاله ششم:
زهره عطايي آشتياني در مقاله ششم به «مسئله اشتغال زنان در توسعه نظام اسلامي» ميپردازد. مطالعة حاضر بر آن است تا جايگاه اشتغال زنان را «به لحاظ موضوع» در برنامة توسعه بررسي کند، منظور از «به لحاظ موضوع» توجه به زمينه و علت پيدايش موضوع است که مقدم بر شناخت «موضوعات» يا مصاديق عيني آن است. از اين روي، ابتدا بسترهاي تاريخي و اجتماعي حضور زنان در پيشبرد اقتصادي نهادهاي اجتماعي و خانواده، و چگونگي شکلگيري اين مفهوم بررسي شده است. سپس با طرح و طبقهبندي اصليترين الگوهاي توسعة اقتصادي معاصر- نظير الگوي توسعه کلاسيک، الگوي توسعه سوسياليستي، الگوي توسعه نئوکلاسيک- رابطة کارکردها و نتايج هر يک از اين الگوها با زمينههاي اشتغال زنان تبيين گرديده، و پس از آن، مباني الگوهاي توسعة اقتصاد سرمايهاي، بهمنزلة الگوي حاکم در جهان امروز و تأثير آن در مسئلة اشتغال زنان تشريح ميشود.
نويسنده معتقد است که با بررسي مسئلة اشتغال زنان به لحاظ موضوعي، ضعفها و کمبودهاي مبنايي آن استخراج شده، امکان مطالعة عوارض ناشي از مباني حاکم و امکان «بهينهسازي جهت» فراهم خواهد آمد. سرانجام نيز مدل نظري دربارة جايگاه اشتغال زنان در الگوي توسعه بر مبناي دين پيشنهاد ميشود.
مقاله هفتم:
بررسي وضعيت اشتغال زنان در ايران» موضوع مقاله هفتم اين مجموعه است که توسط ليلا سادات زعفرانچي به نگارش درآمده است. بخش چشمگيري از اين مقاله به بررسي جنبشهاي فمينيستي و تأثيرات آنها بر اشتغال زنان و نيز تئوريهاي اقتصادي مربوط به بازار کار زنان - رويکردهاي نئوکلاسيک، مدل تراکم و...- اختصاص يافته است. سپس نويسنده ساختار اشتغال زنان در ايران و تحولات آن را پس از انقلاب مورد مداقه قرار داده است و در بخش آخر براي ارتقاي وضع زنان در حوزه فعاليتهاي اقتصادي کشور پيشنهاداتي را ارائه ميدهد.
مقاله هشتم:
مهشيد جليلوند در مقاله هشتم به موضوع «زنان متأهل، کار و ارزشها» ميپردازد. اين مقاله درصدد است تا ارزشهاي نظري، اقتصادي، زيباييشناسي، اجتماعي، سياسي و مذهبي زنان شاغل و غيرشاغل را مورد بررسي و مقايسه قرار دهد. يافتههاي نويسنده حاکي از آن است که زنان شاغل و غيرشاغل به لحاظ ارزشهاي شخصي در ردهبندي مشابهي قرار داشتند، جز اينکه جايگاه ارزشهاي زيباييشناسي و اجتماعي بين دو گروه برعکس است. از طرفي درجة اهميت نسبي شش ارزش شخصي بهطور قابل توجهي براي دو گروه زنان تفاوت دارند. ميانگين امتيازات براي ارزشهاي شخصي زنان شاغل و زنان غيرشاغل، همچنين ميانگين امتيازات زيرگروههاي ديگر نشان ميدهد که ارزشهاي اقتصادي و سياسي در مقايسه با ارزشهاي اجتماعي و مذهبي اهميت نسبي بيشتري براي زنان شاغل دارند. در برابر، ارزشهاي اجتماعي و مذهبي براي زنان غيرشاغل نسبتاً مهمترند.
بايد توجه داشت که اين مطالعه بر روي همسران کارمندان مرد در يک مؤسسه شخصي انجام شده است. لذا نويسنده معتقد است که با انجام مطالعهاي تکميلي با گروه بزرگتري از زنان در حوزة جغرافيايي وسيعتري که در آن شرکتکنندگان اينقدر همگن نباشند. به احتمال زياد، حتي عدم شباهتهاي برجستهتر بين ارزشهاي شخصي زنان شاغل و غيرشاغل مشاهده خواهد شد.
مقاله نهم:
مقالة پاياني به اشتغال زنان در آرا و ادبيات فقهي اختصاص دارد. مريم احمديه در اين مقاله با نگاهي درونديني ابتدا جواز اشتغال بانوان را از نظر منابع شرعي مورد بررسي قرار داده است و سپس با رجوع به منابع ديني مشاغل زنان را در قالبهاي مشاغل مستحب، مکروه و حرام پژوهيده است. البته نويسنده مشاغل دنياي جديد را موضوعشناسي نکرده و حکمي براي آنها بيان نميکند.
لازم به ذکر است که در انتهاي اين مجموعه مقالات، گفتوگو با دکتر ابراهيم رزاقي و دکتر ثريا مکنون در زمينه اشتغال زنان آورده شده است.
شورا بانوان بازرگان شیراز علاوه بر برگزاری این نمایشگاه ها ، برپایی دومین همایش زنان کارآفرین و بازرگان فارس و برگزاری دوره های آموزشی را در دستور کار خود قرار داده است.مدیران استان نقش فعالی داشته باشند.
دیگر خبر ها :
خانم معصومه دستغیب، مسئول امور بانوان آموزش و پرورش استان فارس نیز گفت: در حال حاضر بخشی از قشر جوان جامعه ما احساس بی هویتی می کنند.
دیگر خبر ها :
خانم راهدار با اعلام این خبر گفت : دسترسی به بازار های فروش کالا برای بانوان کارآفرین محدود است .
دیگر خبر ها :